مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
شب است و باز، مبارک شبی است؛ ای ساقی کلید میکده در دست کیست، ای ساقی فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی بخواه جام و شرابی به خـاک آدم ریز به کـام شیعـۀ زین العـباد، زمـزم ریـز خدا به شهر مدیـنه، دوباره عـزّت داد به سفـرۀ دل شیعـه، عجیب برکت داد و نور فاطمه را پنج دفعه، حرکت داد تمام شـوکـت و عـزّت، نـزول فرموده امــام بــاقــر امـت، نــزول فــرمــوده شکست پوزۀ شیطان، فرشته غالب شد گدای نان شب، اینبار؛ گنج صاحب شد به خاک خانه سجاد، سجده واجب شد ملائکه، همه از عـرش؛ سوی سجادند پیـمبران، هـمه تبـریک گوی سجـادند ز شاه راه نـبوت، مسیـر و جـادۀ وحی رسیده کـودک قـرآن، امـام زادۀ وحی محمد بن عـلـی، پـنجـمین نـوادۀ وحـی نـبـود روی زمیـن، بـیامـامها؛ دیـنـی بدون باقر و صادق، چه دین و آیینی؟! خـبـر دهـیـد کـه آمـد تـجــسّـمِ کـوثــر بگو به شیعه: « فصلّ لِرَبِّکَ وَ أنحَر» به خصم حضرت حیدر، بگو:«هُوَالاَبتَر» کــلام آل پـیـمـبـر، کـلام اسـلام اسـت و «قال باقـر» شیعـه تمام اسلام است حدیث از لب لعلش، شنیدنی است فقط روایت از پسر وحی گفتنی است، فقط درون مدرسهاش، درس خواندنی است؛ فقط از این ذوات مقدس، حصول علم نکوست درون مکتب باقر، " کلیم" دانشجوست به لطف حضرت باقر، علوم؛ احیا شد مـعـارف از کـرم او به قـدر دریـا شد تشیّع از کمک و دستگـیریاش، پا شد چـقدر مـزرعۀ حـوزههاش، پُـر بـارند هزار قاضی و بهجت به او بدهکارند خـدا کـند که من امسال، زائرش باشم به کـوری سلـفـی ها، مـسافـرش بـاشم به اعتکـاف حریمش، مجـاورش باشم بـقــیـع؛ تـربـت بـاقـر، دل پُـری دارد نه شمعی و نه چراغی، نه زائری دارد به یاد کودکی او، بگـو: سلام حسین! «سلام جدّ غـریبم، سلام، امام حسین! تو رفتی و چه کشیدند، عمههام، حسین! سلام زینب و نجـمه، سکـینه و کـلـثوم سـلام عـمه، سه ساله؛ رقـیـۀ معصوم |